Saturday, September 3, 2011

حقایق پشت صورتهای سوخته


ایران سلامت


مسئله‌ی خودکشی و بخصوص خودسوزی رو به افزایش است و هر روزه شاهد تیتر روزنامه‌ها و یا نشریاتی که حاوی اخباری در مورد خودسوزی و خودکشی است، هستیم. این امر متأسفانه رو به افزایش است و صد افسوس که از طرف هیچ کس هیچ اقدامی مبنی بر جلوگیری از این واقعه صورت نمی‌گیرد.
بارها و بارها تحقیقات، گزارشات، مقاله و نوشته‌هایی در این مورد به رشته‌ی تحریر درآمده است و نویسندگان و محققان زیادی عمق این فاجعه را به نگارش درآورده‌اند، اما متأسفانه هنوز هیچ راه حلی برای جلوگیری از این امر پیدا نشده است. چرا؟ واقعاً چرا مسئله‌ای به این مهمی از دید مسئولان و بخصوص خانواده‌ها دور مانده است؟
با سر زدن به بخش سوختگی بیمارستانها و دیدن بیماران این بخش می‌توان به عمق فاجعه‌ای که توسط خانواده‌های این افراد رخ می‌دهد، پی برد.
چرا؟ واقعاً چرا باید تعصبات و نوع رفتار گذشتگان ما بر زندگی امروزه ما تأثیر گذاشته و چنین صحنه‌های دلخراشی را به وجود آورد؟ چه کسانی را باید مقصر دانست؟ خانواده یا جامعه؟ هر کدام از این دو می‌تواند تأثیراتی بر فرد داشته باشد و به نوعی در این امر دخیل باشند.
مصاحبه و گفتگوی نگارنده با برخی از بیماران بخش سوختگی بیمارستان ..... به وضوح عمق این فاجعه را به تصویر می‌کشد.
نصرت زن ۲۰ ساله‌ ساکن روستای جوجه‌سازی از توابع شهرستان مریوان داستان زندگی خود را اینگونه بیان می‌کند.
من و شوهرم عاشق هم بودیم و همدیگر را خیلی دوست داشتیم. اوایل زندگی خیلی خوبی داشتیم تا اینکه شوهرم بیکار شد البته با کارگری هم که شده خرج و مخارج زندگی را تأمین می‌کرد. تا اینکه کم کم متوجه تغییراتی در اخلاق و رفتار شوهرم شدم. بهانه می‌گرفت و سر هر مسئله کوچک و بی اهمیتی با من دعوا می‌کرد حتی چندین بار هم مرا کتک زد. شدت کتکهایش به حدی بود یکبار موجب شکستگی دستم شد. وقتی دلیل رفتار و کارهایش را می‌پرسیدم می‌گفت تو لایق من نیستی، من می‌توانستم با از تو بهتر ازدواج کنم و...
وقتی بیشتر دقت کردم و حواسم را به اطرافم جمع کردم متوجه شدم که شوهرم تحت تأثیر حرف همسایه‌ها قرار می‌گیرد و آنها در غیاب من نزد شوهرم از من بدگویی می‌کردند. این رفتار شوهرم همچنان ادامه داشت. با به دنیا آمدن دخترم فکر می‌کردم اخلاقش بهتر می‌شود اما بهتر که نشد از قبل بدتر هم شد.
دیگر از دست رفتارهایش خسته شده بودم. من شوهرم و بچه‌ام را دوست داشتم. دلم می‌خواست زندگی آرامی داشته باشیم اما حرفها و حدیثهایی که پشت سر من زده می‌شد به طور کلی مسیر زندگیم را عوض کرده بود. دیگر طاقت نداشتم ببینم که زندگیم را از هم می‌پاشند. تصمیم گرفتم که شوهرم را بترسانم و او را بیشتر متوجه خود سازم.
یک روز که شوهرم برای کار بیرون از خانه رفته بود با نفت مقداری از دامن لباسم را خیس کرده و کبریت را روشن کردم. اصلاً قصد خودکشی نداشتم فقط می‌خواستم شوهرم را بترسانم. اما شعله‌های آتش هر لحظه بیشتر می‌شد. احساس ترس و وحشت عجیبی داشتم. دلم می‌خواست کسی بود تا مرا نجات بدهد.
از در حیاط به داخل کوچه که رفتم خوشحال بودم که کسی نجاتم می‌دهد اما هیچ کس اقدامی نکرد. تمام بدنم داغ شده بود احساس می‌کردم به صورت تدریجی گوشت بدنم کباب می‌شود. توی کوچه روی خاک غلت می‌خوردم تا اینکه آتش خاموش شود اما فایده‌ای نداشت. چند دقیقه‌ای به همین منوال گذشت تا اینکه یکی از زنهای همسایه با پتویی به سراغم آمد پتو را به دورم پیچید و آتش را خاموش کرد. وقتی چمشهایم را باز کردم شوهرم را بالای سرم دیدم که به سر و صورت خودش می‌زند و گریه می‌کند. با دیدن این صحنه احساس پشیمانی و شرمندگی عجیبی داشتم.
دلم می‌خواست زمان به عقب برمی‌گشت و چنین بلایی به سر خودم نمی‌آوردم. اما چه فایده پشیمانی دیگر سودی نداشت و من سرنوشت خودم را با شعله‌های آتش به گونه‌ای دیگر رقم زده بودم. وقتی از نصرت پرسیدم چه آرزویی داری؟
اینگونه جوابم را داد: «در حال حاضر بزرگترین آرزویم این است که هر چه زودتر حالم خوب شود و نزد خانواده‌ام بازگردم. آرزو دارم حالم خوب شود و از دختر ۷ ماهه‌ام نگهداری کنم و برای شوهرم همسر خوبی باشم.»
س:یعنی قصد داری نزد شوهرت برگردی؟
«بله. صد در صد. من هنوز هم شوهرم را دوست دارم و حاضرم با او دوباره زندگی کنم.»
برای نصرت و امثال او که در چنین وضعیتی هستند آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم هرچه زودتر به کانون گرم خانواده‌اش بازگردد.
جراحت و آه و ناله‌ی یکی دیگر از مریضان توجه من را جلب کرد. جلو رفتم تا در مورد انگیزه‌ی وی به خودکشی سئوال بپرسم. ابتدا از جواب دادن طفره می‌رفت اما وقتی از من قول گرفت که اسمش را چاپ نکنم. شروع به حرف زدن کرد(۵ دقیقه بیشتر حرف نزد و بیشتر سئوالاتم را بی جواب گذاشت).
.... ۱۷ ساله در یک خانواده‌ی متوسط زندگی می‌کرد. خانواده‌ی خوبی دارد و از آنها کمال رضایت را دارد. به جز یک مورد و آن جواب منفی به پسر مورد علاقه‌اش توسط خانواده بود که همین امر موجب خودکشی دختر جوان شده بود. می‌گوید: « .... را یک سال است که می‌شناسم. دوستش دارم و تصمیم به ازدواج گرفته بودیم که با مخالفت شدید خانواده‌ام روبرو شدیم.
دلیل مخالفتشان در مرحله اول ادامه‌ی تحصیل من بود وقتی خانواده‌ی ....اظهار داشتند که در مورد تحصیل تا هر مقطعی که خواستم می‌توانم درس بخوانم. مادرم در شأن نبودن خانواده‌ی آنها با خانواده‌ی ما را بهانه کرد. در واقع مخالفت شدید مادرم بود که باعث شد بین من و .... جدایی بیفتد. چند بار تهدید کردم که خودکشی خواهم کرد اما مادرم با بی‌تفاوتی می‌گفت: «میل خودت است». وقتی مخالفت شدید مادرم را دیدم تصمیم به خودکشی گرفتم. واقعاً قصد خودکشی را داشتم و از این کارم نهایت رضایت را دارم و اصلاً پشیمان نیستم.» در جواب این سئوال که‌ آیا از پسر مورد علاقه‌ات خبری داری یا نه؟ و آیا ملاقاتش آمده فقط سکوت کرد و دیگر به بقیه‌ی سئوالاتم جواب نداد.
اما گفتگو با پرستار بخش در مورد این دختر واقعاً مرا متأثر کرد. پسر مورد علاقه‌ی این دختر بعد از اینکه خبر خودسوزی دختر را می‌شنود خود را حلقه‌آویز می‌کند و جان خود را از دست می‌دهد و دختر جوان هنوز از این مسئله بی اطلاع است. این دختر با اینکه چند روزی است در بیمارستان بستری است، اما حاضر به ملاقات با خانواده‌اش نشده است. دختر جوان با اینکه جراحات زیادی دارد اما سوختگی او در حد درجه یک بوده و احتمال مرگش بیشتر از بهبودی وی است.
نفر بعدی پسر ۲۶ ساله‌ای به نام سامان بود. سامان به تازگی خدمت سربازیش را به پایان رسانده و به زادگاهش بازگشته است. سامان مدرک آرایشگری دارد و چون بیکار بوده است از پدرش مقداری سرمایه می‌خواهد تا با آن مغازه‌ای راه بیاندازد و کسب درآمد کند. اما پدرش به وی جواب منفی می‌دهدو می‌گوید حاضر نیست به او پولی بدهد. با اینکه سامان چندین بار پدرش را تهدید می‌کند که خودکشی خواهد کرد اما پدرش با بی‌تفاوتی با این قضیه برخورد می‌کند و این مسئله سامان را بیشتر تحریک به خودکشی می‌کند و در نهایت خودسوزی می‌کند.
سامان دلیل خودکشی را فقر مالی و نداشتن کاری مناسب بیان می‌کند. وقتی از او می‌پرسم در حال حاضر چه حسی داری و آیا از کاری که کرده‌ای پشیمان هستی در جوابم می‌گوید: «حس آدمهای ضعیف را دارم که آخرین راه‌حل را برای خود خودکشی می‌داند و از کار خودم کاملاً پشیمان هستم،ای کاش بسشتر فکر می‌کردم و برای چاره‌ی مشکلم راه‌حلهای دیگری پیدا می‌کردم. درصد سوختگی سامان ۳۵ درصد است و پزشکان به بهبودی سامان امیدوار هستند.
با چند نفر دیگر از مریضان صحبت کردم اکثر آنها جوان بودند و میانگین سن آنها بین ۱۴ تا ۲۵ سال بود و بیشتر آنها علت خودکشی را جنون آنی می‌دانستند و می‌گفتند انسان در مرحله‌ای از زندگی آنقدر تحت فشار مشکلات قرار می‌گیرد که دیگر نمی‌تواند منطقی تصمیم بگیرد و در نهایت آخرین راه حل را خودکشی و پایان دادن به زندگی خویش می‌داند.
پس می‌توان گفت یکی از عمده‌ترین عواملی که منجر به خودکشی می‌شود خانواده‌ها هستند. آنها خواسته یا ناخواسته و به طور غیرمستقیم در خودکشی فرزندان خود سهیم هستند و چه بسا نقش قابل ملاحظه‌ای را ایفا می‌کنند.
طبق آمار سازمان دفاع از حقوق بشر بیشترین درصد خودکشی بین افراد ۱۴ تا ۳۵ سال است و اکثر آنها یا کم سواد و یا بی سواد هستند. نسبت متاهلی به مجردی در زنانی که اقدام به خودکشی می‌کنند ۵۰ به ۵۰ است یعنی ۵۰ درصد زنانی که اقدام به خودکشی می‌کنند مجرد هستند.
هرچه سن بالاتر می‌رود میزان خودکشی افزایش می‌یابد. به طور کلی مردان از سن ۴۵ سالگی به بعد و زنان از سن ۵۵ سالگی به بعد اقدام به خودکشی بیشتری دارند و آمار خودکشی در سنین حدود ۷۵ سالگی سه برابر جوانان است، اما بیشترین آمار خودکشی از سن ۱۵ تا ۲۴ سالگی است که در پسران کمی بیشتر از دختران است.
مردان سه برابر بیشتر از زنان، خودکشی موفق دارند و زنان چهار برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می‌نمایند که نجات می‌یابند و یا این که زنان بیشتر تظاهر به خودکشی می‌نمایند و یا شاید زنان خودکشی را نوعی انتقام از اطرافیان می‌دانند که گاهی افراد برای جلب توجه اطرافیان دست به خودکشی می‌زنند، اما بر اثر مرگ فرصتی برای بهره‌مند شدن از این توجه پیدا نمی‌کنند.
در ادامه صحبت با بیماران بخش سوختگی چند دقیقه با خانم "..." مسئول بخش صحبت کرده و دلایل خودکشی افراد و پیامدهای آن را از زبان ایشان می‌شنویم:
۱) میانگین هفتگی و تعداد افرادی که دچار سوختگی می‌شوند؟
در فصلهای بهار و تابستان درصد خودسوزی بیشتر است و گاهی اوقات تعداد افرادی که اقدام به خودکشی و البته خودسوزی می‌کنند در هفته به ۱۴ نفر می‌رسد.
۲) چند درصد از این تعداد سوختگیها، خودکشی بوده است؟
عموماً ۵۰ درصد آنها خودکشی است.
۳) چند درصد احتمال بهبودی دارند؟
درصد بهبودی افراد بستگی به نوع سوختگی آنها دارد. سوختگیهایی با درصد ۶۰ به بالا احتمال مرگ بیشتری دارند و گاهاً سوختگیهای ۳۰ درصد نیز به دلیل عمقی بودن جراحات موجب مرگ گردیده است.
۴) سوختگی در کدام مناطق بیشتر است؟
درصد سوختگی در مناطق کردنشین بیشتر است و اکثراً در شهرها بانه، کامیاران، دیواندره و مریوان است.
۵) چند درصد عامل سوختگی خانواده‌ها هستند؟
۸۰ درصد عامل شوختگی در زنان همسران آنها هستند و ۲۰ درصد خانواده‌ها.
۶) برخورد شما و همکارانتان با افرادی که دچار سوختگی و بخصوص خودکشی شده‌اند چگونه است؟
از نظر عاطفی برخورد همکاران خوب است و بیشتر سعی می‌کنند برای آنها مشاوران خوبی باشند و آنها را به زندگی امیدوار کنند.
۷) میانگین سن خودکشی افرادی که تحت مراقبت شما هستند؟
اکثر بیماران ما جوان هستند و ۵۰ درصد آنها بین ۱۴ تا ۲۸ سال سن دارند.
۸) متاهل یا مجرد آنها به چه صورتی است؟
۵۰ به ۵۰
۹) طبق آگاهی و آماری که دارید درصد خودسوزی در مردان بیشتر است یا زنان؟
درصد خودسوزی در زنان بیشتر است. اما درصد خودسوزیهایی که منجر به مرگ می‌شود در مردان بیشتر است.
۱۰) نظر شخصی و دید شما نسبت به افرادی که خودکشی(خودسوزی) می‌کنند؟
آخرین راه حل را در زندگی خودکشی ندانند و با دیدی منطقی و بهتر به مشکلات بنگرند و سعی کنند از راه عاقلانه‌تری بر مشکلات غلبه کنند. هنگامی که تصمیم به خودکشی می‌گیرند دچار جنون آنی می‌شوند، اما با کمی فکر و صبر و تحمل در برابر معضلات و مشکلات می‌توانند بهتر برای زندگی خویش تصمیم بگیرند.
۱۱) به عنوان یک مسئول چه پیامی برای زنان دارید؟
در مرحله اول سعی کنند در انتخاب همسر دقت بیشتری کنند و در مرحله بعد صبر و تحمل بیشتری داشته باشند مخصوصاً زنانی که بچه دارند به خاطر بچه‌هایشان هم که شده در برابر مشکلات زود تسلیم نشوند و عاقلانه‌تر تصمیم بگیرند و با حرف اطرافیان تحریک نشوند و خود برای زندگی خود تصمیم بگیرند.
افسردگی در یک فرد یک علامت هشدار دهنده برای ارتکاب به خودکشی است و این امر در گروههای سنی خاص می‌تواند معنای خاص خودش را داشته باشد که با بررسی موردی این اختلال در هر فرد می‌توان از بروز خطرات بعدی پیشگیری کرد. امیدواریم که روزی شاهد کاهش قابل توجهی از درصد خودکشی در کشور باشیم.

No comments:

Post a Comment